Esquisse

متن مرتبط با «هزارسال» در سایت Esquisse نوشته شده است

هزارسال دوری...

  • از آنجایی که تو زیر بارش بی امان برف قدم می زنی تا من در این کویر سراسر گسترده، هزارطلوع خورشید فاصله است، هزار قدم، هزار دانه برف، هزاران سال خشکی! تو به جای من از پشت پنجره به آسمان سرخ شب چشم بدوز و سرخوشانه رقص دانه دانه هایشان را نوید بده، وقتی که همه خوابند و از آسمان افتاده های بی ادعا آرام آرام روی شاخه های تکیده چنار همسایه، سه چرخه ی جامانده  آن کودک در حیاط، کاج های خیابان و چشمان تو می رقصند و فرو می نشینند تا صبح ها با عطر سفیدشان روشن شود و سرما بدود در گریبان تو و دستان دور من . تا نفس های بخارآلوده ی آغشته به واژه هایت در هوا محو شوند و به من نرسند. تا گرمای لذیذ فنجان چای تازه,هزارسال,دوری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها