پاس داشت تنهایی
پاییز و خاموشی زود هنگام در خانه ی ما رسمی ست دیرینه !
مدتی ست آشپزخانه مان را کشف کردم ....شبها حال خوبی دارد ....نور کافی....نسیم خنک ....عطر گلها در حیاط خلوت و لذت در دسترس بودن انواع خوراکی و نوشیدنی . پاییز پارسال تمام وقت در پذیرایی بودم با کتاب و لپ تاب و متعلقین و متعلقات... نشد که بمانم...زمستان را در اتاق همیشه خالی برادر به سر بردم ....و شبها مثل امین اموال اتاق را تمیز و نظیف و گرم به ایشان تحویل داده و روانه ی اتاق خودم می شدم ....بهار را یادم نمی آید کجا بودم اما تابستان گرم کویر را به اتاق خودم پناه بردم و نمیدانم چند وقت است که دوستش ندارم و او هم ....
.
.
دارد به لیست دوست داشته و دوست نداشته هایم اضافه می شود ...
Me before you
کتاب دو جلدی که اواسط تابستان به خانه آمد و کنار سال بلوای عزیزم نشست تا وقت خواندش فرابرسد.
نرسید
فیلمش زودتر رسید.... درام رمانتیک عاشقانه ...هممم .... آخرین باری که فیلمی با حال و هوای عاشقانه دیدم Adjustment Bureau ی عزیز بود. کاری به سانتیمانتالیسم پرادعای این دست فیلم ها ندارم اما خوبی اش انتقال حس لطیف دوست داشتن و دوست داشته شدن و تلاش خستگی ناپذیر فارغ از کیفیات جسمانی معمول ما است ....زیبا ...جذاب و به همان میزان خیالی و دور از دسترس .
یک عاشقانه ی آرام
کاسه ی انار و گلاب هرشبم را به راه می اندازم . لاک آبی سرمه ای را از روی میز اتاقم برمیدارم و دانه دانه انگشتانم را در پوست تیره ی شب می کشم.... و دنیا با آهنگ Listen When Sad3 خاموش می شود.
Esquisse...
برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 56