جهان چندم

ساخت وبلاگ

اولین خروجی را پیچید سمت چپ ... کیفم را کنار انداختم ، اثری از رژ قرمز صبحم نبود ،چشمان گود افتاده ام  می سوخت ... پلکهایم با گرمی بسته شد ،  درست در نقطه ی بودیم که هیچ چیز نبود   حتی جاده - خاکی و آسفالتش فرقی نداشت ....چراغ چند خانه شبیه مرغداری از دور سو سو می زد  طعم گس ترس توام با شک  آلوده ...وحشت زده و خسته ...نپرسیدم ...(نتوانستم !!) بارها و بارها این تجربه ی تلخ را داشتم ...روز و شبش فرق نمی کند...همینکه راننده ازتو نمی پرسد دوست داری از خارج شهر به مقصد برسی یا از توی شهر؟ فرمان دست اوست و او آنطور که دلش می خواهد میراند!!

اینها را نوشتم تا بگویم همین که در ابتدای شب یا نیمه ی ظهر یا هر زمانی نمی پرسیم یا براش توضیح نمی دهیم ....قلب او برای ثانیه های زیادی بیش از صدبار می طپد و ثانیه های زیادی می میرد و نفس هایش یخ می زند و باخودش عهد می کند دیگر صندلی عقب ننشیند و از ترس ناخن هایش را در مشتش فرو نکند .... و چشمانش دو دو نزند ...و از راننده فندک بخواهد و ترس را پوف کند به صورت جاده .

و نترسد 

    و نترسد

 

              و نترسد. 

 

 

 

 

Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : ایران جهان چندم است,ترکیه جهان چندم است,استقلال چندم جهان است,پرسپولیس چندم جهان,استقلال در جهان چندم است,پرسپولیس در جهان چندم است,ضلع چندم جهان,بوسنی چندم جهان است,ایران جهان چندمی است,ایران در جهان چندم است, نویسنده : cesquisse8 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 15:59