سرما می بارد

ساخت وبلاگ

هوا ،هوای تیره و نمناک آلوده به اندوه

هوای سرد تنفس و دستان منجمد من

نه      دیگر گرم نخواهد شد

و مرگ رازقی را از یاد نخواهم برد

و چشمان غبار گرفته ی تنهاترین گلدان .

 

واژه ها شکست و پیکر بی جان آواز در دستان سرد من ذوب شد .

دیگرشعر نخواهم سرود

هیچ خیابانی رابرای دیدار نخواهم دوید

و خطوط دستانت را یه یاد نخواهم سپرد  

 

سرما می بارد

  بلورهای بی همتای حزن، دانه دانه به جانم می نشینند و فاتح این روح سرما زده می شوند.

خورشید در ستیغ کوه ها مرده است

 زنان آبستن از اندوه ،کودکان کور زاییدند.

 خاکستر لبخندهای مرده را به رودهای منجمد سپردند

 و عقاب ها به سرزمین های گندم کوچ کرده اند.

 

هزاران سال است

سرما می بارد 

 تمام شراب های کهنه ی جهان مرا گرم نخواهد کرد

باید این روح یخ برده را به آتشکده بسپارم

و با رقص شعله های آتش مقدس ذوب شوم

به رودها بپیوندم

به سبزه ها

و گل های مدفون دربرف

و از کوه ها جاری شوم

به دورترین پهنه ی خیال دستان تو رسم

ابر شوم

در یاس آسمان بی خورشید

و ببارم بر روزهای نبودنت

سرما می بارد 

و

 

من گرم نخواهد شد

می دانم

 لبخند کبود و بخار نفس هایم در هوای تیره و نمناک آلوده به غم یخ خواهد بست.

Esquisse...
ما را در سایت Esquisse دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cesquisse8 بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 15:36